مابعدالطبیعه به مثابهی تأمل در رازها از دیدگاه گابریل مارسل
نویسندگان: رضا برنجکار، سمیرا امیدی اطلاعات نشر: ب...
شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳
چکیده
زمینه و هدف: عرصههای گوناگون عدالت اجتماعی در اسلام نیازمند ادبیات نظری قابلاستفاده در حوزه سیاستگذاری است. مبانی عدالت اجتماعی، مباحثی پایهای هستند که سازه نظریه عدالت، با توجه به آن بنیادها استوار میشود. مبانی اثرگذار عدالت اجتماعی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: اول مبانیای که تأثیر مستقیم و خاص دارند؛ دوم مبانیای که تأثیر غیر مستقیم و عام دارند. محور این نوشتار بررسی نقش دو مبنای اختیار و عدالت اخلاقی از مبانی انسانشناختی در عرصه عدالت اجتماعی است.
مواد و روشها: این جستار به روش توصیفی ـ تحلیلی و با مراجعه مستقیم به آیات و احادیث جایگاه دو مبنای یادشده را بررسی میکند.
یافتهها: اختیار از امتیازهای انسان در میان موجودات است. در اندیشه اسلامی انسان، از روی فطرت، عدالتجو و تحولخواه است و خود به اراده، قیام به قسط میکند و در عدالت اخلاقی نیز موصوف عدالت انسان است و انسان است که باید به صفت عدالت به عنوان فضیلت متخلق شود. کسی در حوزه اجتماعی میتواند بحث از عدالت و گسترش آن را طرح کند که خود نیز دارای وصف عدالت شده باشد، زیرا هیچ اندیشمندی نمیتواند این حقیقت را منكر شود كه موجودی كه حقیقتی ندارد، نمیتواند آن حقیقت را به دیگری بدهد.
نتیجهگیری: اختیار (آزادی انسان) و آزادگی (عدالت اخلاقی) انسان از مبانی خاص انسانشناختی عدالت اجتماعی است و ثمره دو مبنای آزادی و آزادگی انسان این است که تلقی اسلام درباره آزادی در پرتو رابطه انسان و خداوند تفسیر میشود. در این تلقی آزادی دارای مراتب است: در یک مرتبه آزادی به عنوان یک حق ناشی از انتخاب انسان است و در مرتبهای دیگر نبود موانع و وجود شرایط آن است و در مرتبهای دارای اهمیت افزونتر به عنوان ارزشی فینفسه است که با تحقق آن خود شکوفایی انسان و غایات من انسانی را به دنبال خواهد داشت. در هر سه مرتبه، آزادی انسان در چارچوب شریعت است، چراکه آزادی بشر در طول پذیرش ربوبیت پروردگار است. آزادی در مرتبه اول و دوم دارای ارزش ابزاری و در مرتبه سوم نیز اگرچه دارای ارزش فینفسه است، اما برترین ارزش و برترین فضیلت اجتماعی محسوب نمیشود.