تحلیل کلامی نامه آیت الله یزدی به آیت الله شبیری زنجانی
یادداشت دکتر رضا برنجکار در روزنامهی وطن امروز
در خصوص نامه حضرت آیتالله یزدی به حضرت آیتالله شبیری زنجانی و موضعگیریهایی که درباره آن انجام شد، به نظرم 2 تعبیر و موضع خوب وجود داشت که من آن 2 تعبیر را نقل میکنم. سپس از آنجا که فعالیت بنده در زمینه علم کلام است، نکتهای را در این زمینه عرض میکنم.
تعبیر اول از آیتالله غروی، عضو محترم جامعه مدرسین بود که فرمودند: من نه ملاقات را میپسندم و نه آن نامه را، چون آن ملاقات واقعا در شأن مرجع بزرگواری مثل آیتالله العظمی شبیریزنجانی نبود. آن عکسها و بهخصوص سوءاستفادههایی که از آنها شد و ایشان را منتسب به جریان خاصی و حامی آنها نشان دادند، واقعا ناراحتکننده بود و ما انتظار داشتیم ایشان حداقل جلوی این سوءاستفادهها را بگیرند. برخی توجیه میکنند که آنها شاگردان ایشان بودند و شاگردان حتی اگر جلوی نظام اسلامی قرار گرفته باشند، حق دارند با استادشان دیدار کنند. بله! اما اگر بنا باشد که از چنین دیداری سوءاستفادههایی صورت بگیرد، حداقل باید جلوی این سوءاستفادهها گرفته شود، بنابراین همانطور که آیتالله غروی فرمودند، ما نمیتوانیم اصل آن ملاقات و من اضافه میکنم بهخصوص آن سوءاستفادهها را تأیید بکنیم و خب! انتظار این بود که آیتالله یزدی با لحن ملایمتری اعتراض و نقد خودشان را بیان میفرمودند.
یک جمله هم از آیتالله احمد بهشتی دیدم که فرموده بودند این بحث درونحوزوی است و دیگران نباید سوءاستفاده کنند. بالاخره داخل حوزه افراد نسبت به هم نقدهایی دارند و حرفهایی میزنند. دیگران خیلی در این مدت خواستند از این آب گلآلود ماهی بگیرند، بعضیها میخواستند خودشان را مطرح کنند، بعضیها میخواستند جناح خودشان را مطرح کنند، بعضیها میخواستند انتقام بگیرند و عقدهگشایی کنند.
بین موضعگیریهایی که بعضی از آنها از جانب کسانی است که در حوزه درس فقه و اصول میدهند نیز موضعگیریهای عجیب و غریبی دیده شد. خیلی از کسانی که ادعای فقاهت دارند، یک طرف را بالا بردند و یک طرف را پایین آوردند. در حالی که این دو بزرگوار هر دو از استوانههای حوزه هستند، هر دو مجتهد هستند. درست است که آیتالله یزدی رساله ندارد ولی ایشان فقیه مسلمی است که میتوانست رساله بدهد، میتوانست مبارزات انقلابی نداشته باشد و وقتی که برای کارها و مبارزات سیاسی گذاشته را فقط برای فقه و اصول بگذارد ولی ایشان خدمات زیادی داشته که ما نباید آنها را فراموش کنیم. اگر ایشان و امثال ایشان جامعه مدرسین را تشکیل نمیدادند و مرجعیت امام را تثبیت نمیکردند، چه بسا این انقلاب اصلا شکل نمیگرفت. جامعه مدرسین در شکلگیری انقلاب نقش اساسی داشته است و امام هم درباره جامعه مدرسین گفتهاندکه پناه ببرید به جامعه مدرسین و اگر این کار را نکنید به دامن اسلام آمریکایی میافتید. حتی در خصوص آقای یزدی امام چقدر از ایشان تفقد کردند و ایشان را از اعضای شورای نگهبان قانون اساسی قرار دادند. اوایل انقلاب که میان نیروهای انقلاب و بنیصدر درگیری بود، امام شورای 3 نفرهای تشکیل دادند و شهید بهشتی و دیگر آقایان انقلابی آیتالله یزدی را به عنوان نماینده خودشان معرفی کردند. ما هیچوقت این را فراموش نمیکنیم و خدمات ایشان نباید فراموش شود.
البته آیتالله شبیریزنجانی هم سرور ما و از استوانههای حوزه هستند. احترام هر دو واجب است. در این موضعگیریها دیدیم که به این عنوان که شما چنگ انداختهاید به صورت آیتالله شبیری، آمدهاند چنگ انداختهاند به صورت آیتالله یزدی. اگر چنگ انداختن به صورت علما اشکال دارد، شما چند برابر به صورت علما چنگ انداختید. شما چند برابر بی احترامی کردید. بنا بر این احترام هر دو واجب است نه فقط یکی.
اما از آنجایی که اشتغال عمده من در حوزه در زمینه علم کلام است، این نکته را عرض میکنم که بعضی از آقایان گفتند آیتالله شبیری مجتهد مسلم است و کسی حق نقد و اعتراض به ایشان را ندارد. جالب است بعضی که چنین حرفی را میزنند کسانی هستند که قبلا گفته بودند شما حق اعتراض به معصوم را هم دارید. اصلا مثل اینکه ما باید با بعضی از اینها بحث اعتقادی بکنیم که آیا شما قائل به معصوم بودن مرجع تقلید هستید یا مثل اهل سنت قائل به تصویب هستید؟ اهل سنت هم که قائل به تصویب هستند، درباره فتوا میگویند وقتی مجتهد فتوا داد در لوح محفوظ ثبت شده و در نتیجه حکم واقعی همان میشود؛ نه درباره رفتارها و موضعگیریها و عکس انداختنهای معمولی. یعنی چه که نمیشود مجتهد و مرجع تقلید غیرمعصوم را نقد کرد؟ شما اشتباه میکردید که میگفتید میتوان معصوم را نقد کرد، چون معصوم، معصوم است یعنی حرفهایش قطعا مطابق با واقع است. او را نمیشود نقد کرد و فقط میتوان از او سؤال پرسید که ایشان هم جواب میدهد. خودشان هم فرمودهاند از ما بپرسید این حرفی که میزنیم از کجای قرآن است و ما جواب میدهیم. به معصوم نمیشود اعتراض و نقد کرد، چون عین واقعیت را میگوید و هیچ مسلمانی که خدا و نبوت و امامت امام معصوم را قبول دارد، نمیتواند به امام معصوم اعتراض کند اما غیر امام معصوم اینجوری نیست. جناب آقای آیتالله فلانی که ادعای فقاهت میکنی، مگر خودت در درسهایت همین آیتالله شبیری را نقد نمیکنی؟ مگر استادهایت را نقد نمیکنی؟ مگر خود مراجع همدیگر را نقد نمیکنند؟ یعنی چه که هیچکس حق نقد مجتهد را ندارد و آیتالله یزدی هم حتی اگر مجتهد مسلم باشد باز هم حق ندارد، چون مجتهد بر اساس تشخیص خودش عمل میکند؟ این همان حرفی است که بعضی برای توجیه جنگ جمل و صفین گفتند. آنها میگفتند کسانی که در برابر امیرالمؤمنین جنگ کردند، مجتهد بودند و ما حق اعتراض در برابر اجتهاد مجتهد را نداریم. این چه حرفی است؟ اولا ایشان فتوا نداده است. حتی اگر فتوا هم میداد، میشد ایشان را نقد کرد. بله! مقلد فقط نسبت به فتوای مرجع تقلید خودش حق اعتراض ندارد والا مقلدین هم میتوانند غیر از فتوا به یک رفتار مرجع تقلیدشان نقد و اشکال کنند. این چه حرفی است که کسانی که در حوزه درس خارج هم دارند، میزنند. این حرف، بدتر از حرف اهل سنت است که میگویند آنها اجتهاد کردند و ما حق اعتراض نداریم. آنها درباره فتوا میگویند. ما درباره ملاقات معمولی هم میگوییم. خیلی تنزل کنیم حرف این آقایان هم همان حرف اهل سنت میشود. غیر معصوم اشتباه میکند. ما هم که موضعگیری میکنیم، ممکن است داریم اشتباه میکنیم اما حق داریم نسبت به مرجع تقلید خودمان در غیر فتوا، اگر با کسی ملاقات کرد که به نظر ما ناپسند است، اعتراض کنیم. یادم میآید قبلا هم همین کار را کردیم و رفتیم نسبت به یکی از مراجع بزرگوار اعتراض کردیم و گفتیم شما فلان کار را کردید. اشکال هم راجع به همین مسائل سیاسی بود. ایشان هم با نهایت بزرگواری برخورد کردند و شروع کردند گفتند این هم هست، آن هم هست. ما نسبت به معصوم هم، میتوانیم سؤال بپرسیم و بگوییم این مطلبی که میگویید در کجای قرآن آمده است ولی نسبت به مراجع حق اعتراض هم داریم و ممکن است ما موضعگیریهای غیرفتوایی آنها را قبول نداشته باشیم. حالا چه برسد به اینکه 2 تا فقیه و 2 تا آیتالله نسبت به هم اعتراضی دارند. آن وقت شما نگاه کنید، یکی گفته باید برود دستبوسی ایشان و عذرخواهی بکند که من به اشتباه اعتراض کردم، البته در ابتدا گفتم که ادبیات نامه بحث دیگری است و من معتقدم ادبیات باید ادبیات نرمتر و آرامتری میبود ولی اصل اعتراض هیچ اشکالی ندارد. چنانکه ممکن است آیتالله شبیری هم نسبت به آیتالله یزدی، بلکه نسبت به مراجع دیگر اعتراض داشته باشند و همین کار را هم گاهی صریح و گاهی با رفتارشان میکنند. هم در فتوا همدیگر را در خلال درسهایشان نقد میکنند و هم در موضعگیریها نظر همدیگر را قبول ندارند.
این حرفی که وقتی کسی مجتهد یا مرجع شد، کسی حق حرف زدن ندارد، چون ایشان مطابق نظر خودش عمل کرده ولی آقای فلانی که اولا مجتهد نیست، ثانیا اگر مجتهد بود باز هم نمیتوانست، حرفهایی است که برخلاف مسلمات امامیه و شیعه در حوزه علمیه زده میشود. اینها نشان میدهد علم کلام باید در حوزه تقویت شود و اعتقادات ما ضعیف است یا اینکه آقایان جناحی برخورد میکنند، یعنی در موضعگیریهایشان به جای اینکه به علم و فقهشان مراجعه کنند، وقتی از چیزی خوششان نمیآید، بر اساس منافع جناحشان حرف میزنند؛ از آن آقا خوشش نمیآید موضع میگیرد، با این جناح بد است موضع میگیرد.
بله! به ولیفقیه هم جایی که حکم میکند، نمیتوان اعتراض کرد، چون حکم ولیفقیه حجت است. به ولیفقیه در حکمش و مرجع تقلید در فتوایش نمیتوان اعتراض کرد. در غیر این مورد با احترام و ادب میتوانیم اعتراض کنیم.
در آخر باز عرض میکنم این 2 بزرگوار هر دو فقیهند، هر دو محترمند و هر دو باید حفظ شوند. ناراحتی خودم را هم از بیاحترامیهایی که افرادی به یک طرف یا هر دو طرف انجام دادهاند، ابراز میکنم. مثل همه انسانهایی که میتوانند نظر بدهند هم نظرم را میگویم.