گفتگو با حجت الاسلام برنجکار درباره مکتب تفکیک و مناظره نصیری و غرویان
گفتوگوی دکتر رضا برنجکار با خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فار...
پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۳
گفتوگوی دکتر رضا برنجکار با پایگاه رسای اندیشه (3)
رسای اندیشه - در جریانشناسی فکری حوزه و روحانیت چه ملاکهایی در اولویتاند؟
با توجه به اینکه موضوع، مباحث اعتقادی است، اینجا منظور ما از جریانهای فکری، طبعاً جریانهای اعتقادی است، چون وقتی گفتیم «فکر»، شامل جریانهای فقهی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی میشود اما آنچه از «فکری» مدنظر من است، به معنای خاص کلمه است یعنی اعتقادی.
این سؤال میتواند دو معنا داشته باشد، یکی اینکه اساساً ملاک جریان بودن چیست؟ چه زمانی ما به یک فکر میگوییم جریان؟ دیگر این که حالا این جریانها را بر چه اساسی طبقهبندی کنیم؟ اگر منظور، معنای اول باشد، هر فکری را جریان نمیدانیم. واژه جریان وقتی اطلاق میشود که آن فکر، مکتب یا نظریه، دارای تأثیر باشد. منظورمان از تأثیر، این است که عدهای آن را قبول کرده باشند و پیروانی داشته باشد. دستکم به آن فکر توجه کنند و دربارۀ آن مطالعه کنند. این ویژگیها باعث میشود به یک فکر، مکتب یا نظریه بگوییم جریان.
نظریات و افکار بسیاری وجود دارد که برخی از آنها به گوش کسی نخورده است و یا افراد اطلاع کمی از آن دارند، یا اساساً پیروی ندارد. مثلا در بحث مرجعیت، ما به هر مجتهدی مرجع نمیگوییم، هرکسی که حتی رساله هم داشته باشد مرجع نیست؛ مرجع کسی است که مقلد داشته باشد. ممکن است یک نفر حتی اعلم هم باشد و از نظر اجتهادی قویتر باشد، رساله هم داشته باشد اما محل رجوع نباشد.
به هر مکتب فکری نمیتوان جریان گفت. جریان باید تأثیر معتدّبهی داشته باشد، به این معنی که عدهای از آن تفکر حمایت کنند حداقل مورد اعتنای عدهای باشد و موردنقد و بررسی قرار بگیرد.
رسای اندیشه - در جریان شدن یک تفکر استمرار زمانی که مطرح نیست.
اگر جریان های زنده و موجود را بحث کنیم استمرار تا حال لازم است ولی اگر جریان ها را به طور کلی بحث کنیم ممکن است یک فکر در زمانی مطرح باشد اما بعدها از بین رفته باشد. البته همین جریان از بین رفته ممکن است در آینده دوباره زنده شود.
رسای اندیشه - مگر اینکه جریان زنده ریشه در جریان گذشته داشته باشد.
بله. جریانهایی که وجود دارد نوعاً یک نوع عقبه تاریخی دارند ولو عینا ًهمان نیستند. الآن به برخی جریانهای موجود پیشوند «نو» اضافه میکنند؛ مثل «نومعتزلیان»، نوصدرائیان و«نوتفکیکیان»؛ یعنی این جریان آن عقبه را دارد اما عیناً همان نیست. اینها را میتوانیم عقبه فکری حساب کنیم. نوعاً اینطوری است ولی شرط نیست؛ یعنی کسی میتواند فکری را مطرح کند و به دلیل شرایط زمانی و اجتماعی مقبول افتد و پیروانی بیابد و هیچ سابقهای هم نداشته نباشد، گرچه نوعاً اینگونه نیست و نوعی سابقه و عقبه فکری میتوان یافت. اگر منظور از ملاک جریان بودن، معنای اول باشد این جواب را میتوانیم بدهیم.
رسای اندیشه - در تعریفی که از جریان فکری ارائه کردید، برای جریان بودن تفکر، صرف اینکه در مجامع علمی مطرح شود کفایت میکند؟
بله، ولی «جریانهای فکری درحوزههای علمیه»، با «جریانهای فکری در ایران» یا «جهان اسلام» و «دنیا» فرق میکند. ممکن است یک جریانی در حوزه مطرح باشد اما یا این قابلیت را ندارد یا این اتفاق نیفتاده است که امتداد اجتماعی پیدا کند و توده مردم هم تحت تأثیر این جریان باشند گرچه نوعاً مردم تأثیر میپذیرند. وقتی در نهادهای علمی فکری مطرح میشود نوعاً امتدادی بین عموم مردم ولو عموم مردم باسواد و تحصیلکرده پیدا میکند ولی لازم نیست و ضرورت منطقی ندارد هرچند نوعاً اینگونه است.
رسای اندیشه - و معنای دوم که ملاک برای طبقهبندی است؟
هرچه ملاکها عامتر شوند از دقتشان هم کمتر میشود؛ مثلاً در طبقهبندی با ملاک سنتی میگویید جریانهای سنتی و غیرسنتی. در این تقسیمبندی بعضی جریانها خیلی سنتی هستند و برخی خیلی مدرن، اما گاهی با جریانهای میانی مواجه میشوید که بینابین هستند. هرچه دقت ملاک بیشتر باشد تقسیمبندیها دقیقتر خواهد بود.
رسای اندیشه - اگر ملاک را «منابع معرفت» انتخاب کنیم با چه جریانهایی مواجه میشویم؟